اخم به روی من کنیابر می بارد و من
می شوم از یار جدا
چو کنم دل به چنین روز ز دلدار
جدا ...؟
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییمیوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور / شرمنده.
مرا تا جان بود، جانان تو باشیتا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم اید غمی از نو به مبارکبادم
ای آنکه مرا برده ای از یاد ، کجایی؟یاد رخسار تو را در دل نهان داریم ما
مجنون ز غم لیلییار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟