تمام وجودم همین دل استروزگاری غم برایم هیچ معنایی نداشت
آمد و غم را برایم خوب معنا کرد و رفت
تو را می خواهم هر شبتو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق یه سینه، کااج نداشت
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتنمن نمیدانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر...؟
از تو دل بر نکنمنرگس اگر چشم داشت
هیچ ندید او تو را
در دلم مهر کسی خانه نکرده است بیادل به امید صدایی که مگر از تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد