مرنجان دلم را که این مرغ وحشیمن چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم
در گلو میشکند نالهام از رقت دلدل شکستهء ما از کسی نمی گیرد
خوشا که تنگ ترک خورده پر نخواهد شد
یکی را دوستش داریتو را خدا به زمین هدیه داده چون باران
که آسمان و زمین را به هم بیامیزی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور / با ی کلا سه تا شعر بلدم!یکی را دوستش داری
که او دنبال غیر از توست ،
کجا دیدی جهانی را
به این شوریده احوالی
رنج بسیار کشیدم که بمانی، و نشد … | پس استفاده کن••یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور / با ی کلا سه تا شعر بلدم!
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رسدل چه محل دارد و دینار چیست؟
مدعی ام گر نکنم جان نثار / ببخشید ??