تو ماه بودی و بوسیدنت، نمیدانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد میکرد
چه ساده داشت مرا هم بلند قد میکرد
دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتمتو ماه بودی و بوسیدنت، نمیدانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد میکرد
یک امشب گشاده مدارید راهموجب فریاد ما خصم نداند که چیست
چاره مجروح عشق نیست بجز خامشی
یکی برف و سرما و باد دمانهنوز مانده به یادم شبی که میگفتی
تو اشک هم شوی از چشمِ من نمیافتی!
هوا گشت ز آن سان که از پیش بودنه صبر هست ما را، نه دل، نه تاب هجران
مائیم و نیم جانی، آن هم به ل*ب رسیده
از آوردگه تا سر تیغ کوهدام چشمت بود یا زنجیر زلفت مرحبا!
عاقبت صید تو شد قلب گریزان پای ما...!