دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست
من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی
دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست
من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من استدردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چرخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
گه رقصکنان گوشهٔ خمار گزیدیم
کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم
دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم
عطار
تو را قسم به نازنین جانتمنم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
وصل باشد یا که دوری عشق جایش ثابت استتو را قسم به نازنین جانت
قربانی نگاههای خسته مشو!
مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوستوصل باشد یا که دوری عشق جایش ثابت است
چون که برگردد ورق مضمون نمی پاشد ز هم
یار آن بود که صبر کند بر جفای یارتک بیتی صائبی مگر لامصب
هر بار به شکل بهتری می آیی