دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست

من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست

تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی
 
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چرخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
گه رقصکنان گوشهٔ خمار گزیدیم
کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم
دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم
عطار
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
وصل باشد یا که دوری عشق جایش ثابت است

چون که برگردد ورق مضمون نمی پاشد ز هم
مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست

تا کُنم جان از سرِ رغبت فدای نامِ دوست
 
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس

من بی‌تو دست از این سر و سامان کشیده‌ام
 
عقب
بالا پایین