من از طعم دوبیتی‌های باران خوردہ لبریزم
کنار اشکهایم می‌شود آویخت دریا را !
آینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمیی نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمیی نیست
تا نگاهم بکنی،
از هیجان خواهم مـُرد

آنکه با چشم ِخود،
آدم بُکشد
قاتل نیست …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا تو نگاه می کنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟
تا نگاهم بکنی،
از هیجان خواهم مـُرد

آنکه با چشم ِخود،
آدم بُکشد
قاتل نیست …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من راه تو را بسته،
تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست،
وقتی همه دیواریم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین