تصمیم گرفته‌ام دیگر در جست‌و‌جوی پایان نباشم؛
نگویم کی تمام می‌شود؟
کی فردا می‌آید؟
کی بزرگ می‌شوم؟
کی فارغ‌التحصیل می‌شوم؟
زیرا سال‌هاست امروز را در حسرت فردا از دست داده‌ام!
همچون کودکی‌هایم که در حسرت بزرگ شدن بر بادشان دادم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آرزوی کوچکی داشتم؛
خانه‌ای دنج و کتابخانه‌ای و بالکنی
حیاطی و موسیقی،
در پناه سایه‌ی برگ‌های پرتقال و امید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Diako
مردن نیست که مرا به وحشت می اندازد،
بلکه زندگی کردن در مرگ است.

آلبر کامو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Diako
در درونش امیدی را حس می‌کرد که بی‌رحم‌تر از تمام ناامیدی‌هایی بود که تا به حال تجربه کرده بود.

کلاریس لیسپکتور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Diako
من گمان می‌کنم او دیوانه نبود، بلکه فقط بیش از اندازه رنج کشیده بود و بیماری‌اش همین بود.

ابله
فئودور داستایوفسکی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Diako
این‌که مجبور باشی نومیدانه کنار بایستی و ببینی تمام زندگی‌ات به سمت نابودی می‌تازد بدترین چیز ممکن است.

شرلوک هولمز علیه دراکولا
لورن دی. استلمن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Diako
این‌که مجبور باشی نومیدانه کنار بایستی و ببینی تمام زندگی‌ات به سمت نابودی می‌تازد بدترین چیز ممکن است.

شرلوک هولمز علیه دراکولا
لورن دی. استلمن
👌👌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به غیر از کتاب خواندن دیگر هیچ پناهی نداشتم
چیز دیگری نبود که احترامم را
به محیط اطرافم برانگیزد
و حتی اندکی توجهم را جلب کند...

یادداشت‌های زیرزمینی
فئودور داستایوفسکی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جایی دورتر از خودم ایستاده‌ام،
به تماشای کسی که جای من زندگی می‌کند.
چه بی‌رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین