نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
 
من و تــو عشق را گسترده‌تر خواهیم‌ ڪرد آری
ڪه نوع عاشقان از ما، تباری تازه خواهد یافت
 
من و تــو عشق را گسترده‌تر خواهیم‌ ڪرد آری
ڪه نوع عاشقان از ما، تباری تازه خواهد یافت
تنش زور دارد چون صد نره شیر
سر ژنده‌پیل اندر آرد به زیر
 
رفت تا ثابت شود بر من که آری هیچکس
جز خودم تا آخرش با قلب من همراه نیست
 
رفت تا ثابت شود بر من که آری هیچکس
جز خودم تا آخرش با قلب من همراه نیست
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد
 
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد
دل و جان پیران پر از خنده گشت
تو گویی مگر مرده بد زنده گشت
 
عقب
بالا پایین