تو را خواهم دگر یاری نخواهم
چو گل را یافتم خاری نخواهم

نمیدونم درست یادم مونده یا نه -_-
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
مشکل شرعی ندارد بوسه از ل*ب‌های تو
میوه‌ی بیرون‌زده از باغ، حق عابر است

 
تن من قایق لنگر زده در طوفان است

خودم اینجا دل من پیش تو سرگردان است
 
مستان سلامت میکنند پنهان پیامت میکنند
آن کو دلش را برده ای جان هم غلامت میکند
 
دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانمت!
هجران روی تو دل ما را مذاب کرد...

 
رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند

وان مرغ آبی را بگو مستان سلامت می‌کنند
 
در قفل فروبسته‌ی غم‌های دل خویش
آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم
 
ما کجا قدر تو دانیم؟ که یک موی ترا
هیچ کس قیمت و مقدار نداند هرگز

تا رخت هست کسی کی طرف گل بیند؟
مگر آنکس که گل از خار نداند هرگز
 
ما کجا قدر تو دانیم؟ که یک موی ترا
هیچ کس قیمت و مقدار نداند هرگز

تا رخت هست کسی کی طرف گل بیند؟
مگر آنکس که گل از خار نداند هرگز
ز روزگار جواني خبر چه مي پرسي
چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
 
عقب
بالا پایین