آخرین محتوا توسط ..LADY Dyva..

  1. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    هیچ‌چیز به اندازه‌ی صدایی که فقط خودت می‌شنوی، آزاردهنده نیست. آن فریادی که در ذهن می‌پیچد، بی‌وقفه، مثل تکرار یک آهنگ شکسته. صدایی که می‌گوید بس است، دیگر توان نداری، دیگر ادامه نده. و تو در سکوت بیرونی لبخند می‌زنی، اما درونت پر است از این فریادهای خاموش. فریاد درونی با کسی شوخی ندارد. نه مرز...
  2. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    کلماتی که گفته نمی‌شوند، جایی نمی‌روند. آن‌ها نمی‌میرند، محو نمی‌شوند، فقط درونت جا خوش می‌کنند. مثل سنگ‌هایی کوچک که آرام‌آرام روی هم می‌افتند، و یک روز می‌فهمی کوهی از حرف‌های ناگفته روی قلبت ساخته شده است. هر بار که می‌خواستی چیزی بگویی و نگفتی، هر بار که بغض را فرو خوردی، هر بار که ل*ب‌هایت...
  3. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ فیلمنامه وقتی کسی نیست | ..Lady DYVA..

    داخلی - دفتر شرکت نیما - روز اتاقی بزرگ که زمانی پر از زندگی و جنب‌وجوش بوده، حالا خالی و ویران به‌نظر می‌رسد. میزها و صندلی‌ها جمع شده‌اند، کاغذها روی زمین ریخته‌اند. چراغ‌های سقف چشمک می‌زنند و نور کدر از پنجره‌های کثیف به داخل می‌تابد. نیما (۳۸ ساله، با ریشی نتراشیده، کت‌وشلواری که دیگر...
  4. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه 🔻تاپیک جامع اعلام پایان تایپ رمان🔺

    با درخواست شما موافقت شد منتظر اعلام نتایج مسابقات باشید
  5. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    هنوز دقیق متوجه هدفش نشدم Mood
  6. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    من خودم به شخصه عاقلانه ترجیح میدم
  7. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ فیلمنامه وقتی کسی نیست | ..Lady DYVA..

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار اثر خود، خواهشمندیم قبل از تایپ آن، قوانین تایپ اثر را در انجمن مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ آثار] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ اثر، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ ] برای سفارش...
  8. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ فیلمنامه وقتی کسی نیست | ..Lady DYVA..

    عنوان: وقتی کسی نیست ژانر: تراژدی، عاشقانه نویسنده: @..LADY Dyva.. لاگ لاین: نیما، مردی که پس از ورشکستگی و خیانت شریکش، در دنیای خرید و فروش ماشین به دنبال شروعی تازه است، با نسترن، زن کارمندی که بار عذاب وجدان یک اشتباه گذشته را به دوش می‌کشد، در شهری بزرگ آشنا می‌شود. در میان سکوت و درد...
  9. ..LADY Dyva..

    دفترکار کپیست🔸دیـوا🔸

    ترجمه بقای آدا بلک جک اتمام یافت شهریور 404
  10. ..LADY Dyva..

    اتمام یافته داستانک بقای آدا بلک جک | دیوا لیان

    اوایل ۱۹۲۳ اعضای گروه به گرسنگی افتادند. سه نفر برای یافتن کمک از جزیره خارج شدند، اما در راه مردند. تنها مرد باقی‌مانده، لورن نایت به شدت بیمار بود. آدا از او پرستاری کرد، اما او هم جان داد. حالا آدا با گربه‌اش ویک تنها مانده بود. او به خودش قول داد برای پسرش زنده بماند. سه ماه تمام، با وجود...
  11. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    برم مدیر یه تالاری بشم که از بخش کتاب نباشه jc_ghey
  12. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    ‏کاش یه شوهر داشتم باهاش تو ماشین استوری میگرفتم: مُسَکِنِ قققققققلبمممم
  13. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فردریک خندید: - این نظریه درست مثل کارتره… از اون حرفای کارآگاهی معمولی. تا حالا نشنیده بودم کسی از سگ داشهوند استفاده کنه. اون دختره عادت داشت سگ‌ها رو توی صندوق پست راهروی آپارتمانش بندازه. دو دقیقه بعد یه مرد اونا رو برمی‌داشت و می‌برد به مقصدشون. جین پرسید: - خائنای نیروی دریایی ما اون...
  14. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    جین سریع گفت: - اوه، بله، می‌دونم. با هیجان صحنه‌ای که از پنجره‌ش در شب قتل K-19 دیده بود، به یاد آورد. سیمور گفت: - یه شب قبل اینکه ببینمت، از پنجره دیدمت. یه مرد داشت دنبالت میومد و تو از گوشه خیابون تعقیبش کردی. جین پرسید: یادم هست؛ صبح روز بعد مرد بیچاره مرده پیدا شد. اتوی پیر او را کشت؟...
  15. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل هجدهم محتویات بسته - اما من هنوز نمی‌تونم درک کنم. یعنی تو، یه افسر بریتانیایی، چطور با اتو هوف پیر زندگی کردی؟ چطور تونستی کاری کنی که بهت اعتماد کنه و رازای وحشتناکشو بهت بگه؟ کاپیتان سیمور با خوشحالی قهقهه زد. - اوه، به نظرم یه شوخی رکیک با اون هلندی‌های گستاخ بود. جین با تردید به او نگاه...
  16. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    او گفت: - خدا رو شکر، رئیس، که خودت اومدی. فلک با تعجب فریاد زد: - سرهنگ بروک وایت! اینجا چی کار می‌کنی؟ بروک-وایت توضیح داد: - دارم سعی می‌کنم چند تا جاسوس آلمانی بی‌عرضه رو گیر بیارم. فلک با لحنی پیروزمندانه فریاد زد: - من جلوتر از تو زدم. همه‌شون اینجا در غل و زنجیرن. بروک-وایت با خوشحالی...
  17. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    کارتر فریاد زد: - می‌فهمم! خب، برای رئیس توضیح بده. وقتی جین نقشه‌اش را فاش کرد و احتمال اعزام رزم‌ناوهای آمریکایی برای جستجوی قایق‌های ایکس را پس از آنکه سیلز با پیام‌های دروغین آنها را به سطح آب کشانده بود مطرح کرد، فلک با اشتیاق آن را تأیید کرد. فلک گفت: - سیلز رو اینجا با یه نفر دیگه...
  18. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    رئیس مخالفت کرد: - اینجا امن نیست. امشب وقت انجامشه. نقشه‌ای که اونقدر مهم باشه که توجه ویژه دفتر جنگ در برلین رو جلب کنه، حتماً افراد مهم زیادی توش دخیل بودن. کسی که تو نیویورک پول داشت، یه هوادار بانفوذ آلمانی، حتماً به هاف پیر کمک کرده تا این هواپیماها رو اینجا مستقر کنه و کارگاهش رو تجهیز...
  19. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل هفدهم چیزی غیرمنتظره جین، گیج از سرعت وقوع چنین وقایع وحشتناکی، با گیجی روی صندلی نشست و در حالی که به صحنه نبرد اخیر نگاه می‌کرد، تمام تلاشش را می‌کرد تا افکارش را جمع و جور کند. تمام توطئه‌گران آلمانی مغلوب و دستگیر شده بودند. اتو هوف پیر، توطئه‌گر اصلی، آنجا، مرده روی زمین افتاده بود و...
  20. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    کارتر زمزمه کرد: - شاید می‌ترسه دختر آسیبی ببینه. اما فلک آنجا نبود تا حرفش را بشنود، او به سمت جایی که اتوی پیر هنوز ناامیدانه می‌جنگید، دویده بود. به نحوی در این غوغا، پیرمرد دوباره یک هفت‌تیر به دست آورد و درست زمانی که فلک او را گرفت، دوباره شلیک کرد. گلوله که به سمت فلک نشانه رفته بود، به...
  21. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    اتو پیر، که رنگ‌پریدگی ترس بر چهره‌اش جای خود را به خشمی شیطانی داده بود، تپانچه‌ای بیرون کشید و آن را مستقیماً به سمت فلک نشانه گرفت. جین، که ناخواسته مهاجمان را هنگام ورود تعقیب کرده بود و اکنون با چشمانی گشاد در درگاه ایستاده بود و این منظره را تماشا می‌کرد، تنها کسی بود که دید درست زمانی که...
  22. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    اتو ادامه داد: - کار بزرگت انجام شد، دستوراتت یادت باشه. چهل مایل مانده به شرق سندی هوک، دو زیردریایی بزرگ منتظرن تا تو رو ببرن نه زیردریایی‌های یو، بلکه دو تا از قایق‌های ایکس جدید ما، اونقدر بزرگ که هر رزم‌ناو کوچیکی رو که تو ساحل گشت می‌زنن، نابود کنه، اونقدر سریع که بتونن از هر قایق...
  23. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فریتز گفت: - من قبلاً بمب پرتاب کردم. می‌تونید به من اعتماد کنید. اتوی پیر ادامه داد: - شما، هانس و آلبرت، بالای شهر پرواز می‌کنید. وقتی به انتهای جزیره رسیدید، بپیچید به چپ تا نشونه‌گیری‌تون درست باشه. اینجا محوطه نیروی دریایی بروکلینه. و روی نقشه اشاره کرد. - اگه مه باشه، پل‌ها کمکتون...
  24. ..LADY Dyva..

    نقد کاربر نقد اپیزود بچه‌های نسل ما | دیوا لیان

    عنوان: بچه‌های نسل ما‌ ژانر: تراژدی، اجتمایی نویسنده: دیوا لیان توضیحات اپیزود: اپیزود از زبان شخصی‌ست که در سکوت برای خودش حرف می‌زند و پشت میز گرد خانه‌اش می‌نشیند و درباره مرگ و زندگی زمانه‌ی حال، مسئله طرح می‌کند و برای رسیدن به مفهوم هرکاری آن را با نسل قبلی پیوند می‌دهد.
  25. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل شانزدهم حمله به خانه طبق دستورالعمل‌های قبلی، دو نفر از افراد فلک بی‌درنگ دویدند به سمت نمای جلوی ساختمان و با اسلحه‌های آماده، سکنی گرفتند؛ در حالی که بقیه، در سایهٔ یکی از ساختمان‌های فرعی که چند قدمی درِ پشتی فاصله داشت، پناه گرفتند و بی‌صدا خود را مستقر کردند. به‌ظاهر توطئه‌گران چنان در...
  26. ..LADY Dyva..

    مهم | تاپیک تقسیم آثار بین ویراستاران |

    بسمه تعالی دلنوشته این مرگ است کلیک کنید ویراستار: @حدیثه خانم تاریخ شروع: 1404/6/31 تاریخ تحویل: 1404/7/10
  27. ..LADY Dyva..

    دفترکار کپیست • Helen.m •

    هوالمحبوب @Helen.m لطفا آثار فایل شده‌ی خود را در این دفترکار به صورت زیر قرار دهید: اسم نویسنده: اسم‌ اثر: عنوان: «دلنوشته، رمان و…» تاریخ: «جز شخص تگ شده کسی اجازه‌ی ارسال پستی در این دفترکار را ندارد» مدیریت تیم کپیست
  28. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    دیوارهای اطراف همیشه سفید یا خاکستری نیستند، گاهی از جنس سکوت‌اند. دیوارهایی نامرئی که میان تو و دیگران کشیده شده‌اند، آن‌قدر بلند که حتی بلندترین فریادها هم از آن نمی‌گذرند. تو نگاه می‌کنی، لبخند می‌زنی، سرت را تکان می‌دهی، اما هیچ‌کدام از این‌ها حقیقت درونت را نشان نمی‌دهد. همه‌چیز پشت همان...
  29. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    فصل پنجم سکوت همیشه ساده نیست. گاهی مثل پناهگاهی آرام بر سر آدم می‌ریزد و خستگی‌هایش را در خود می‌بلعد، اما بیشتر وقت‌ها باری می‌شود سنگین‌تر از هر فریاد. سکوتی که می‌دانی باید چیزی درونش بگویی، باید راهی برای شکستن پیدا کنی، اما دهانت قفل می‌ماند و کلمات یکی‌یکی از پشت پرده‌ی ذهن سقوط...
  30. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه [درخواست] نشر آثار نویسندگان در صفحه اصلی سایت

    با درخواست شما موافقت شد باتشکر از اعتماد شما به مجموعه کافه نویسندگان با درخواست شما موافقت شد در اسرع وقت رسیدگی خواهد شد
  31. ..LADY Dyva..

    همگانی ° ختم روزانه سوره حمد جهت شفای بیماران °

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ اَلْحَمْدُ لِلَّـهِ رَ‌بِّ الْعَالَمِينَ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهْدِنَا الصِّرَ‌اطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَ‌اطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ‌ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا...
  32. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    سه روزه هیچی جز آب نخوردم الآنم که تمام شدم حوصلش ندارم e03627_ نمیدونن چرا بعضی ها شعور ندارن میای خونه طرف اتفاقا درجریانی خودش خونه نیست از صبح تا شب بعد برای شام میمونی که هیچ دستورم میده کاش فلان چیز برین از سوپرمارکت برای نوشیدنی بخرین:/ میبینی تو چشم بهم زدن کل سفره قورت داده با بشقاب ها...
  33. ..LADY Dyva..

    مهم اعلام آثار ویرایش شده | تالار ویرایش

    بسم تعالی مجموعه دلنوشته سطرهایی برای هیچکس نویسنده: @زهرا سلطانزاده ویراستار: @وانیـلྉ تاریخ انتقال: 24 شهریور 1404
  34. ..LADY Dyva..

    مهم اعلام آثار ویرایش شده | تالار ویرایش

    بسم تعالی مجموعه دلنوشته راپسودی نویسنده: @Chaos ویراستار: @حدیثه خانم تاریخ انتقال: 24 شهریور 1404
  35. ..LADY Dyva..

    مهم اعلام آثار ویرایش شده | تالار ویرایش

    بسم تعالی مجموعه دلنوشته یادت باشد نویسنده: @~Horzad ویراستار: @blue lady تاریخ انتقال: 24 شهریور 1404
  36. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ رمان سطر آخر روزنامه| دیوا لیان

    باران کم‌کم داشت آرام می‌شد، اما خیابان هنوز بوی خیس و آسفالت می‌داد. سایه‌ای که ته کوچه دیده بودم هنوز در ذهنم مانده بود، اما وقتی قدم برداشتم، انگار خودش محو شد. فقط رد پای خیس روی جدول و انعکاس نور چراغ‌ها باقی مانده بود، مثل نشانه‌ای گمراه‌کننده. به ردپا نگاه کردم. تکانشان مثل ریتم قلبم بود؛...
  37. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ رمان سطر آخر روزنامه| دیوا لیان

    چتر نداشتم. باران مثل سوزن‌های ظریف روی سرم می‌خورد و هر قطره، انگار دنبال نفوذ به عمق ذهنم بود. تنم خیس شد، اما خیس شدن مهم نبود؛ سایه‌ای که حس می‌کردم هنوز پشت سرم است، هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد و نفس‌هایم را می‌شمرد. نباید همان‌جا پاکت را باز می‌کردم، اما وسوسه حقیقت، سنگین‌تر از ترس بود...
  38. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ رمان سطر آخر روزنامه| دیوا لیان

    باران شدت گرفته بود و خیابان، مثل آینه‌ای ترک‌خورده، زیر نور زرد چراغ‌ها می‌درخشید. پاکت توی جیبم سنگینی می‌کرد؛ وزنه‌ای نامرئی روی قلبم. «دنبال باران برو.» جمله‌ای که هنوز توی سرم تکرار می‌شد و اجازه نمی‌داد نفس راحت بکشم. وقتی از کافه بیرون آمدم، حس کردم نگاه‌ها روی من متمرکزند. هر رهگذر، هر...
  39. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ رمان سطر آخر روزنامه| دیوا لیان

    صندلی چوبی کافه سرد بود و بخار لیوان چای مثل مهی نازک جلوی چشمم می‌رقصید. صدای قاشق‌ها و بشقاب‌ها آرام در پس‌زمینه گم می‌شد و انگار هر صدا، فشار ذهنم را بیشتر می‌کرد. همیشه فکر می‌کردم این‌جا جایی برای فرار از هیاهوست، اما حالا خود هیاهو مثل سایه‌ای پشت سرم سنگینی می‌کرد. دفترچه روی میز باز بود؛...
  40. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ رمان سطر آخر روزنامه| دیوا لیان

    صدای تق‌تق تایپ و ورق زدن کاغذها همه‌جا پیچیده بود. بوی قهوه کهنه قاطی بوی کاغذ قدیمی می‌اومد. چراغ‌ها نور زرد و خسته‌ای روی میزها می‌ریختن. نوشین کنارم ایستاد، پرونده‌ای دستش بود. گفت: - محسن، یه کم نفس بکش. اینجوری خودتو می‌فرسونی. سرمو بلند نکردم، فقط گفتم: - نمی‌تونم… انگار یه چیزی هنوز سر...
  41. ..LADY Dyva..

    شاخص دلنوشته گریه‌ی ماهی‌ها | دیوا لیان

    و سرانجام، آن‌گاه که آخرین نور نیز در اعماق فرو می‌پوسد، تنها ماهی‌ها می‌مانند؛ چشم‌هایی پر از شب، دهان‌هایی لبریز از سکوت. آب، همچون کفنی شفاف، بر اندامشان کشیده شده است و زمان در میان حباب‌های پوسیده، بی‌حرکت بر زمین می‌افتد. هیچ دستی برای نجات نیست، هیچ نگاهی برای شاهد بودن؛ تنها پژواکی خاموش...
  42. ..LADY Dyva..

    شاخص دلنوشته گریه‌ی ماهی‌ها | دیوا لیان

    شب فرود می‌آید، بی‌آنکه مرزی میان حیات و ممات قائل شود. ماهی‌ها در دل مرگی شناورند که پایان‌ناپذیر است، بی‌آنکه لحظه‌ی واقعی مرگ فرا رسد. آب، گورستانی است بی‌در و بی‌سنگ، گوری که هیچ‌گاه بسته نخواهد شد. و تنها چیزی که بر جای می‌ماند، گریه‌ای است بی‌چهره، گریه‌ای که هیچ لبخندی توان فرونشاندنش را...
  43. ..LADY Dyva..

    شاخص دلنوشته گریه‌ی ماهی‌ها | دیوا لیان

    کف تنگ انباشته است از استخوان‌های آب؛ امواجی که قرن‌ها پیش مرده‌اند و اکنون در ته به رسوبی سرد بدل گشته‌اند. ماهی‌ها از میانشان عبور می‌کنند، بی‌آنکه بدانند این استخوان‌ها روزگاری تپش زندگی را در خود حمل می‌کردند. هر نگاهشان بی‌خبر می‌لغزد، و هر عبورشان شکافی تازه بر حافظه‌ی مرده‌ی آب می‌افزاید.
  44. ..LADY Dyva..

    شاخص دلنوشته گریه‌ی ماهی‌ها | دیوا لیان

    در میانه‌ی آب سکوتی آویخته است؛ سکوتی سنگین‌تر از هر فریاد، معلق میان بودن و نبودن. ماهی‌ها ناگزیر آن را می‌بلعند، و دهان‌هایشان لبریز از تیرگی می‌شود. هر دم، به‌جای تنفس، فرو رفتنی است به مغاکی که از واژه تهی است، ژرفنایی که در آن معنا چون جسدی بی‌نام شناور است.
  45. ..LADY Dyva..

    شاخص دلنوشته گریه‌ی ماهی‌ها | دیوا لیان

    نوری که از سطح می‌گذرد، حافظه‌اش را در همان لحظه‌ی عبور از دست می‌دهد؛ هر پرتو در شکست خویش فرو می‌پوسد و دیگر بازنمی‌گردد. ماهی‌ها در میان این فراموشی بی‌امان شنا می‌کنند؛ پوست‌هایشان برق می‌زند، اما برقی که در لحظه زاده می‌شود و بی‌درنگ در زوال محو می‌گردد. هیچ‌چیز در این آب به یاد نمی‌ماند.
  46. ..LADY Dyva..

    شاخص دلنوشته گریه‌ی ماهی‌ها | دیوا لیان

    آب دهانی است دوخته با نخ سکوت، دهانی که هیچ فریادی از آن عبور نمی‌کند. ماهی‌ها درون این دهان خاموش می‌چرخند و باله‌هایشان شیارهایی از اندوه بر استخوان‌های بلورین تنگ حک می‌کند. گویی تمام جهان چیزی جز قفسی شفاف نیست که در آن نفس کشیدن به جرم بدل شده است
  47. ..LADY Dyva..

    دنباله دار ■□اسم یکی از بچه های سایـتُ بگو نفربعدی تحلیل کنه■□ تگش کن...

    زیاد صحبت نداشتم باهاش ولی به نظرم قبلا خیلی فعال بودن در کل مهربون و باشخصیت @BISEl
  48. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه درخواست [بنر و پوستر]

    درخواست بنر برای فراخوان تیم تگ
  49. ..LADY Dyva..

    دفترکار کپیست • زهرا سلطان‌زاده •

    هوالمحبوب @زهرا سلطانزاده لطفا آثار فایل شده‌ی خود را در این دفترکار به صورت زیر قرار دهید: اسم نویسنده: اسم‌ اثر: عنوان: «دلنوشته، رمان و…» تاریخ: «جز شخص تگ شده کسی اجازه‌ی ارسال پستی در این دفترکار را ندارد» مدیریت تیم کپیست
  50. ..LADY Dyva..

    پایان همکاری کپیست • بی صدا •

    پایان همکاری باتشکر از فعالیت شما
  51. ..LADY Dyva..

    پایان همکاری کپیست « سینا »

    پایان همکاری باتشکر از فعالیت شما
  52. ..LADY Dyva..

    نظارت همراه رمان یاسکا | ناظر: دلارام

    سلام ملیکای عزیزم پارت اخرت یکم ویرایش کنی بهتر همون قسمت که دختره بره*نه و وسط پاهاش میبرن و نصف میکنن‌ و... مرسی ازت
  53. ..LADY Dyva..

    مهم | تاپیک تقسیم آثار بین ویراستاران |

    بسم تعالی داستانک وقتی برای ماه دست تکان دادم کلیک کنید ویراستار: @وانیـلྉ تاریخ شروع: ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ تاریخ تحویل: ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
  54. ..LADY Dyva..

    مهم | تاپیک تقسیم آثار بین ویراستاران |

    بسم تعالی داستانک تلکه کلیک کنید ویراستار: @ANIL تاریخ شروع: ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ تاریخ تحویل: ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
  55. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    با نگاهی سریع به آینه و دیدن همان اندام، چهره و لوگوی تی‌شرت گروهی که از نوجوانی همراهش بود، دانیل آماده شد تا به دیدار مارتین برود. او کمی شلوغ و پرهیجان بود، ولی نه از آن نوعی که ساعت‌ها در گاراژ یا پیست مسابقه وقت بگذرانند. گفته بود کمی بوکس آماتور کار کرده و اندامش هم باورپذیر بود (یکی از...
  56. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    دانیل فاین یک قرص انرژی‌بخش قورت داد و آن را با یک نوشابه‌ی کم‌گاز پایین فرستاد. سپس به کشوی لباس زیرش نگاه کرد و تصمیم گرفت برای قرار ملاقات امشب کمی متفاوت و جسور باشد. او به مارتین فکر کرد. شش هفته با او گذشته بود و هر دو قول داده بودند آهسته پیش بروند، اما دانیل نمی‌توانست صبر کند. امشب...
  57. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    اعضای گروه‌های مختلف دیده‌بانی، یکی پس از دیگری، یواشکی از میان جنگل وارد شدند. همه آنها آنچه کارتر قبلاً گزارش داده بود، تأیید کردند. مردی که از بقیه جسورتر بود، حتی جرأت کرده بود یواشکی به پشت خانه نزدیک شود و از پنجره کارگران را دیده بود که دور شام آبجو و سوسیس خود جمع شده بودند و با تشریفاتی...
  58. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فلک گفت: - ما نمی‌تونیم جلوی تعداد زیادشون رو بگیریم. مهمه که دقیق بفهمیم نقشه‌هاشون چیه. بعیده که امشب، تو این نقطه خلوت که ماه‌هاست امنیت دارن، نگهبان بذارن. به محض تاریک شدن هوا، می‌تونیم هواپیماها رو از کار بندازیم. کارتر نفس‌زنان گفت: - این کار راحتیه. من یه چیزایی از هواپیماها می‌دونم...
  59. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فلک به محض شنیدن صدایش، سریع پرسید: - چی شده؟ کارتر نفس‌نفس زنان گفت: -‌ خدای من، رئیس… سه تا هواپیمای بزرگ اون بیرون روی فلات مشرف به رودخانه هستن همه‌شون آماده‌ی پرواز. فلک زیر ل*ب گفت: -‌ دوستان هوا… پس همه چیز معنی‌اش روشن شد. کارتر ادامه داد: -‌ آشکارا همه‌ی مواد رو قاچاقی آوردن و سه...
  60. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فلک با جدیت گفت: - کاملاً درست می‌گی. ما اینجا تو آمریکا نسبت به آشناها و همسایه‌هامون خیلی بی‌خیالیم. چون خودمون محترمیم، همین رو بدیهی می‌دونیم و خیال می‌کنیم بقیه هم همون‌طورن. به کار همدیگه سرک نمی‌کشیم. تو نیویورک هیچ‌کس زحمت نمی‌کشه بدونه همسایه‌ش کیه یا چه کار می‌کنه، تا وقتی که ظاهرش...
  61. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    در نگاه اول شاید به نظر می‌رسید ساختمان‌ها خالی از سکنه‌اند: جنب‌وجوشی دیده نمی‌شد و در طبقه‌ی دوم چند پنجره بی‌کرکره شکسته بود. تنها نشانه‌های حضور اخیر، انبوهی از بشکه‌های ** پشت خانه و تپه‌ای از قوطی‌های حلبی تازه باز شده در حوالی آن بود. نزدیک یکی از بناهای فرعی بزرگ‌تر هم توده‌ای خاک‌اره...
  62. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل پانزدهم خانه‌ای در جنگل بالاخره به مقصد رسیده بودند؛ جایی که آن دو مظنون جاسوسی بی‌تردید ماه‌ها بود هر هفته به آن سر می‌زدند. جین در سایه‌ی صخره‌ای بزرگ، میان بوته‌های درهم، همراه فلک و توماس دین به سازه‌ای فرسوده چشم دوخته بود؛ همان مکانی که در شایعات محلی از آن به عنوان پناهگاه «دوستان...
  63. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    نمی‌دونم بابام با خواب چه مشکلی داره صبح ها دیرتر از ۶ و نیم بیدار شی دیگه از دنیا عقب اومدی عقب مونده‌ای عصر هم تا ساعت ۴ و نیم بخوابی بیشتر بازم از دنیا موندی قیامت به پا می‌کنه سر خواب سه روزه صبحا خونس دارم میمیرم از سردرد و میگرن :// پادگان نظامیه خونمون
  64. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فلک با شتاب توضیح داد: - تونستم با کارتر تماس بگیرم. ماشین از پارک بیرون آمد و به سمت شمال پیچید. او ادامه داد: - کارتر موفق شده جایی رو پیدا کنه که هاف‌ها هر هفته می‌رن. حدود سه مایل دورتر از جاده، سمت رودخونه، درست همون اطرافی که شما دیروز تصادف کردید. اونجا، وسط جنگل، یه مکان متروکه‌ست؛ چیزی...
  65. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    او ساده گفت: - منو لازم داشتن تا راه رو نشونشون بدم. دین با اعتراض گفت: - از وقتی من اینجام دیگه نیازی به اون نیست. رئیس باید برت گردونه. جین با گرمی مخالفت کرد: - مزخرف نگو. دین لجوجانه اصرار کرد: اما اینجا جای زن نیست. و با لگدی معنادار به تفنگ‌های کف ماشین زد. ممکنه درگیری پیش بیاد. این...
  66. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    او بالا آمد، اما ناگهان ایستاد. با شگفتی فریاد زد: - دین! اینجا چه می‌کنی؟ چطور خودت رو رسوندی اینجا؟ راننده با خنده جواب داد: - فکر کردی آخرِ مسابقه جا می‌مونم؟ فلک گفت: - اما زخمات... دستت... دین شانه بالا انداخت: - هر دو خوبن، به همون خوبی که تا چند هفته دیگه خوب می‌شن. فلک پرسید: - ولی...
  67. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    - ولی اون پیام‌هایی که آقای هاف پیر توی کتاب‌فروشی‌ها می‌ذاشت چی؟ اون‌ها هم بخشی از نقشه‌ بودند؟ فلک گفت: - ممکنه فقط یه روش پشتیبانِ ارتباطی باشه، برای وقتی که راه‌های دیگه جواب نمیده. آلمانی‌ها اینجا خوب می‌دونن که همیشه زیر نظرن و احتیاط‌هاشون رو کامل به کار می‌گیرن. به محض اینکه خانوادهٔ...
  68. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    - هرگز! فلک با قاطعیت گفت. - هوگو اشمیت همون که به‌عنوان سرگروه شناخته می‌شد وقتی داشت سعی می‌کرد یه نسخه از این رمز رو توی باشگاه آلمانی بسوزونه، گرفتار شد. از روی سوابق پیام‌های بی‌سیمشون، دولت تونست کلِ کد رو بازسازی کنه. حالا اینکه یکی یا دو کلمه از این رمز توی این آگهی‌ها به‌کار رفته...
  69. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فلک نگاهی ارزیابی‌کننده به او انداخت. دوست داشت حدس دین را که گمان می‌برد جین عاشق هاف جوان است تنها نتیجهٔ حسادت بداند؛ اما هرگاه دو جوان ناگهان در کنار هم قرار گیرند، احتمال شعله‌ور شدن عشق همیشه مطرح است. نگاه کنجکاو او کمی جین را سرخ کرد، اما آنچه در چهره‌اش خواند، گویی تردیدهای فلک را...
  70. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    او با تردید نشست و کناره‌اش پرسید: - اما تو که انتظار نداری این آدم‌ها رو بدون محاکمه تیرباران کنیم، مگه نه؟ قلبش را دردی تیز فشرد؛ بار دیگر وحشت از خطری که فردریک را تهدید می‌کرد، در او شعله‌ور شد. اندوهی شدید از اینکه شاید نتواند وظایفش را انجام دهد، او را فرا گرفت و با خود خشمگینانه گفت چرا...
  71. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل چهاردم راز کوهستان جین، در دلِ آشفتگی و اضطراب، منتظر ورود رئیس فلک به مکانی بود که خودش تعیین کرده بود. هنوز از صحنه‌ای که با فردریک پشت سر گذاشته بود، پریشان بود. لحظه‌هایی قلبش زمزمه می‌کرد که، بی‌اعتنا به جنایات هولناکی که در خانه‌ی او رخ می‌داد، همه‌چیز را به خاطر مردی که دوستش داشت،...
  72. ..LADY Dyva..

    معرفی نویسندگان انجمن معرفی نامه اختصاصی [ دیوا لیان ]

    .... سلام با نام مستعار «دیوا لیان» فعالیت می‌کنم. مترجم، نویسنده و مدرس نویسندگی حدود هفت سال هست که وارد فروم‌های نویسندگی شدم و نزدیک 15 ساله که در حوزه زبان فعالیت و آموزش می‌بینم شرکتدر دوره‌ها و کارگاه‌های نویسندگی و زبان و دریافت سرتیفیکیت‌های مرتبط بخش مهمی از این مسیر من بوده در کنار...
  73. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    - پس سه روز صبر می‌کنیم. -‌ می‌دونی چی می‌گم. دانیل وقتی لازم نیست، تمایل داره همه چیزو سخت کنه. کلویی می‌دانست منظورش چیست. استیون چهار بار دانیل را ملاقات کرده بود و هر بار کمی ناهنجار پیش رفته بود—و هیچ‌کدام از آن‌ها مشکلی نداشتند که این را بیان کنند. دانیل با مجموعه‌ای از مشکلات خاص می‌آمد،...
  74. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    دو ساعت از جابجایی کامیون گذشته بود؛ رفت و برگشت، بالا و پایین، تا اینکه توانستند پشت تریلر را از میان آخرین ردیف جعبه‌ها و سبدها ببینند. وقتی استیون آخرین جعبه‌ها را آورد، کلویی شروع به باز کردن آن‌ها کرد. عجیب بود که این وسایل از آپارتمان‌های جداگانه‌شان حالا در فضایی مشترک باز می‌شدند، جایی...
  75. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    فصل اول هفده سال بعد کلویی فاین از پله‌های خانه‌ی جدیدشان بالا رفت، خانه‌ای که او و نامزدش ماه‌ها به دنبال آن بودند و هیجانش را به سختی می‌توانست کنترل کند. - اون جعبه خیلی سنگینه؟ استیون کنار او با شتاب از پله‌ها بالا آمد، جعبه‌ای با برچسب بالش‌ها را در دست داشت. - نه اصلاً. کلویی جواب داد و...
  76. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    پیشگفتار: کلویی روی پله‌های جلوی آپارتمانش نشسته بود، کنار دوقلویش، دانیل، و نگاه می‌کرد که پلیس‌ها پدرشان را با دستبند از پله‌ها پایین می‌آورند. یک پلیس چاق با شکم گرد جلوی کلویی و دانیل ایستاده بود. پوست سیاهش زیر نور گرم تابستان برق می‌زد و عرق می‌ریخت. - دخترها، لازم نیست اینو ببینید. کلویی...
  77. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمان ترجمه‌ شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید. قوانین تالار ترجمه برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیت‌های شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست...
  78. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان راز خانه‌ی کناری (مجموعه کتاب معمای ذهنی کلویی فاین) | دیوا لیان

    عنوان: راز خانه‌ی کناری ژانر: معمایی، جنایی مترجم: @..LADY Dyva.. نویسنده: بلیک پیرس خلاصه: کلویی فاین به خانه‌ی مادری‌اش باز می‌گردد؛ جایی که گذشته هنوز سایه‌اش را دارد. یک جسد در همسایگی پیدا می‌شود و آرامش شهر کوچک را می‌شکند همسایگان رازهایی پنهان دارند و هر لبخند ممکن است دروغ باشد کلویی...
  79. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    نمی‌توانست خودش را راضی کند که به او، به مردی که دوستش داشت، حقیقتی که می‌دانست را بگوید. نمی‌توانست… هرچقدر هم تلاش می‌کرد، نمی‌توانست. با ناامیدی فریاد زد: - من هیچ‌وقت نمی‌تونم زن تو باشم… زن یه… کلمه در گلویش خشک شد. دوباره همان حس آزاردهنده‌ی بی‌قدرتی را تجربه کرد. نمی‌توانست اعتراف کند،...
  80. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل سیزدهم نامه مهر و موم شده - خانم استرانگ هستید ؟ جین با چهره‌ای رنگ‌پریده، لحظه‌ای گوشی را مردد در دست گرفت. قبل از اینکه جرأت کند جواب بدهد، صدای فردریک هاف را شناخت. حالا او از او چه می‌خواست؟ بالاخره توانست بگوید: - خانم استرانگ هستم -‌ من فردریک هوف هستم. می‌توانم یه لحظه بیام داخل؟...
  81. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    کارتر گفت: - فکر می‌کنیم، اما هنوز مطمئن نیستیم. جین در حالی که بریده‌های روزنامه را زیر و رو می‌کرد، آرام گفت: - من خیلی وقت‌ها به این تبلیغات عجیب و غریب برخورده بودم، ولی هیچ‌وقت به ذهنم نرسید ربطی به خانواده‌ی هاف داشته باشه. واقعاً نمی‌دونم... فلک و کارتر سرهاشان را نزدیک هم بردند و با...
  82. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    رئیس پرسید: - همین؟ از لحن و نگاهش به‌خوبی می‌شد فهمید که به او اعتماد ندارد، و جین حس کرد که در نظرش چیزی را پنهان می‌کند. او با اصرار گفت: - ما به زحمت دوازده کلمه با هم رد و بدل کردیم، بیشتر نه. فلک با حالتی گیج سرش را تکان داد: - اصلاً نمی‌فهمم. اتوی پیر یه آلمانی معمولیه: سخت‌گیر، خشک،...
  83. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    کارتر پرسید: خب، چی شد؟ چه بلایی سرش اومد؟ جین جواب داد: - مگه نمی‌دونی؟ ماشین خانواده‌ی هاف زد بهمون، موتور رو چپ کرد. فلک و کارتر تقریباً با هم فریاد زدند: - ماشین هاف‌ها؟! -‌ آره… فکر می‌کردم شماها می‌دونید. فلک با صدایی محکم و آمرانه گفت: - همه‌چی رو از اول تعریف کن. کجا بودین؟ عمداً زدن...
  84. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    و تقریباً سه ساعت بعد، ردی را که به سمت نیویورک می‌رفت، پیدا کردند. حدود ده مایلی جنوب وست‌پوینت، در جاده‌ای کوهستانی حادثه رخ داد. دین مطمئن نبود؛ نمی‌دانست سنگی در جاده باعث سقوطشان شده یا خودرویی به آنها برخورد کرده است. او بیهوش شده بود و چیزی به خاطر نمی‌آورد، تا آنکه وقتی به هوش آمد، دید...
  85. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل دوازدهم معماها و نقشه‌ها رئیس فلک شبی پراضطراب و بی‌خواب را پشت سر گذاشت. بارها و بارها تلاش کرده بود دو را با دو جمع کند، اما به جای آنکه نتیجه‌اش «چهار» باشد، هر بار به «صفر» می‌رسید. هر چه بیشتر ستون‌های حقایق را روی هم می‌چید، بیش از پیش در گره‌ای سردرگم فرو می‌رفت. دو جاسوس آلمانی،...
  86. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ اپیزود بچه‌های نسل ما | دیوا لیان

    اپیزود هشتم: نفس آخر (تاریکی کامل. صدای نفس‌های کوتاه و سنگین در فضا پخش است. سکوت کش‌دار. راوی آرام شروع به گفتن می‌کند.) تمام این سال‌ها فقط یک پرسش در ذهنمان چرخید: چرا ما این‌جاییم؟ نه ریشه‌ای در گذشته داریم و نه امیدی به آینده. گویی در میانه‌ی دو جهان گیر افتاده‌ایم؛ جهانی که پشت سرمان است...
  87. ..LADY Dyva..

    مسابقه «هفتاد روز رمـان نـویسی گــروهـی همراه با جوایز نقدی»

    مسابقه تا ۳۰اُم شهریور (۱۰ روز دیگر) تمدید شد... @یاسمن بهادری @حسام فیضی @هوروس @marym @Tiam.R @دلارامـــ! @Melica @ hadis.hpf
  88. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    اینکه قیمت یه ماشین ۲۰۷ از نظر لئو چیزی نیست چیزی ندارع برای خوشحالی که صاحب ماشین میشی
  89. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه 🔻تاپیک جامع اعلام پایان تایپ رمان🔺

    باتشکر از اعتماد شما به مجموعه کافه نویسندگان و تبریک بابت به اتمام رساندن رمان مسابقه هفتاد روز رمان نویسی گروهی اثر شما پس از اتمام مهلت مسابقه توسط تیم داوری بررسی خواهد شد موفق باشید
  90. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    با اینکه دین در تمام مسیر بی‌هوش بود، جین وقتی تنها در ماشین با فردریک هاف نشست، ناگهان ترسی عجیب سراپایش را گرفت. نه اینکه از تلاش‌های او برای وادار کردنش به توضیح دلایل سفر بترسد، بلکه ترسیده بود که تنها بودن با او، فرصتی بدهد تا هاف علاقه‌اش را به او ابراز کند. اما، در کمال تعجب، هاف در طول...
  91. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    - پدر و مادرت از... با تردید مکث کرد؛ از این سفر با راننده خبر داشتند؟ جین با احساس گناه سرخ شد و از خودش پرسید که او چه سوءظنی در موردش دارد. امیدوار بود که هاف فکر نکند که او عادت دارد با راننده به چنین سفرهایی برود. با اینکه مردی که کنار او نشسته بود رسماً دشمنش بود، از اینکه ممکن بود او را...
  92. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    اما او نباید به خودش اجازه می‌داد که درباره‌اش این‌طور فکر کند. وظیفه‌اش، وظیفه‌ای مقدس بود: او را به دام بیندازد و نقشه‌های شومش علیه کشورش را خنثی کند. درست همان‌طور که برادر سربازش در فرانسه دوردست انجام می‌داد. هنوز بازوهای هاف او را حمایت می‌کردند که نشست و سعی کرد افکارش را جمع کند و با...
  93. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    همین که پیرمرد سوار موتورسیکلت شد و با شتاب در جاده ناپدید گشت، فردریک از ماشین پیاده شد و به‌سوی جایی رفت که جسد دین بر زمین افتاده بود. بر بالین او خم شد و جراحاتش را وارسی کرد. با صدای بلند و در حالی که به‌خود می‌گفت، زمزمه کرد: - زخم روی سر... شاید شکستگی جمجمه... بازوش هم شکسته. جین با...
  94. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    -درسته… اتوی پیر زیر ل*ب غر زد. - اینجا امن نیست. باید جنازه‌ها رو قایم کنیم، هر دوتاشونو. درسته؟ جنازه‌ها! قلب جین فشرده شد. پس دین کشته شده بود؟ و اون‌ها هم فکر می‌کردن خودش مرده است. با تقلا سعی کرد چشماش رو باز کنه، اما همون لحظه صدای اعتراض فردریک بلند شد. ـ این کار غیرانسانیه! هر دوشون...
  95. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    به‌طور مبهم، همچون پژواکی از فاصله‌ای دور، صداهایی به گوشش رسید. گمان برد که صداها آلمانی‌اند؛ آمیخته به عصبانیت و هیجان. در آغاز، بی‌اعتنا بود؛ ذهنش درگیر این اندیشه بود که تا چه اندازه آسیب دیده است. اندام‌هایش به‌گونه‌ای بی‌حس و جدا از خویش می‌نمودند، گویی به جسم دیگری تعلق داشتند. بیم آن...
  96. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    جاده‌ای خاکی و پرشیب پیش رویشان بود؛ پر از شیارهای عمیق و سنگ‌های لق که حرکت را دشوار می‌کرد. گاه تنها کاری که دین می‌توانست بکند، نگه‌داشتن فرمان و رام کردن ماشین بود، و به ناچار بیشتر بار مراقبت از جاده‌های فرعی بر دوش جین افتاده بود. بیش از دو مایل پیش رفته بودند بی‌آنکه خانه‌ای ببینند یا...
  97. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    هیچی از میکروب شناسی نمیفهمم اصلا حالیم نمیشهWall --- حوصله تایپ کردن ترجمه با یه دست ندارم از یه طرف استرس دارم به موقع تحویل ندم نمیدونم چرا یهو چنتا چنتا قبول کردم --- (s549)_
  98. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی برای رمان و داستان

    وقت بخیر با درخواست شما موافقت شد نتیجه بزودی اعلام می‌شود
  99. ..LADY Dyva..

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی

    سلام صفحه یک و دو ویرایش کنید متن اصلا انسجام نداره بعد هر نصف جمله چرا رفتین خط بعد سه نقطه باز الکی هست صفحه پنج چرا بعضی کلمات بولد و قرمز کردید؟ باید یکدست باشه تا آخر امروز حتما ویرایش کنید اطلاع بدید @هوروس @marym
  100. ..LADY Dyva..

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان آژمان

    به رمان شما تگ «عالی» تعلق گرفت موفق باشید موردی دیده نشد
  101. ..LADY Dyva..

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان آژمان

    عنوان: آژمان نویسندگان: @Tiam.R @دلارامـــ! بررسی شده توسط: @..LADY Dyva.. آژمان
  102. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    فصل روز به پایان می‌رسد، اما سنگینی خستگی‌های پنهان هنوز روی شانه‌هاست. هر ثانیه‌ای که گذشت، بخشی از انرژی را با خود برد و تو با این کمبود، باز هم ایستاده‌ای. شاید هیچ کس نفهمد، شاید هیچ نگاه و صدایی نباشد که خستگی‌هایت را تایید کند، اما همین که هنوز ادامه می‌دهی، خود یک پیروزی کوچک است. درک...
  103. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    آخرین لحظه‌های روز شبیه نفس‌هایی کوتاه و بی‌صدا هستند؛ لحظه‌هایی که نه فرصت تغییر دارند و نه توان ایجاد حرکت. همه چیز در سکوت فرو می‌رود، اما این سکوت سنگین‌تر از هر صدایی است که در طول روز شنیده‌ای. تمام فشارها، تمام خستگی‌های پنهان، تمام ثانیه‌های کش‌دار و بی‌معنا، در همین آخرین لحظه‌ها جمع...
  104. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    شب می‌رسد و با خودش سکوتی سنگین می‌آورد، سکوتی که هر صدا و هر حرکت را می‌بلعد. در دل این سکوت، سایه‌ها عمیق‌تر می‌شوند، نه سایه‌های واقعی دیوار و اشیاء، بلکه سایه‌های خستگی، دلشوره و تنهایی که تمام روز روی شانه‌ها جمع شده‌اند. گاهی به خودم نگاه می‌کنم و می‌بینم که سایه‌ی خستگی به آرامی تمام...
  105. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    نفس‌هایمان گاهی آهسته و خاموش می‌شوند، بی‌آنکه بفهمیم چرا. نه از خستگی جسمانی، نه از نبود هوا؛ بلکه از سنگینی درونی، از فشارهای نامرئی و خستگی‌های پنهان که آرام‌آرام روح را می‌فشارند. هر نفس فروکش می‌کند، و با هر فروکش، کمی از انرژی وجودمان نیز کاسته می‌شود. در این لحظات، حتی ساده‌ترین کارها...
  106. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    گاهی در وسط روز، لحظه‌ای پیش می‌آید که انگار همه‌ی وزن‌های دنیا روی شانه‌هایت افتاده‌اند. نه فریاد می‌زنی، نه حرکت می‌کنی؛ فقط می‌ایستی و فشار را حس می‌کنی، لحظه‌ای که زمان برایت کند و سنگین می‌شود. این فشار، نه از بیرون، بلکه از درون می‌آید؛ از خستگی‌های پنهان، از حرف‌های نگفته، از امیدهای...
  107. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    خستگی همیشه بی‌صدا می‌آید. نه با فریادی، نه با اخطاری؛ فقط در لابه‌لای لحظه‌ها نفوذ می‌کند، سایه‌ای می‌اندازد روی دست‌ها، نگاه‌ها، و حتی لبخندها. وقتی به خودت نگاه می‌کنی، می‌بینی سایه‌ی خستگی در تمام حرکاتت رخنه کرده است. گاهی حتی از خودت می‌ترسی؛ نه از بیرون، بلکه از این سایه‌ای که آرام و...
  108. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    در دل سکوت، نقطه‌ای وجود دارد که همه چیز را متوقف می‌کند. نه صدایی می‌آید، نه حرکتی رخ می‌دهد؛ فقط سنگینیِ حضور توست که فضا را پر کرده است. هر نفس، هر حرکت، حتی فکر کردن هم تبدیل به کاری دشوار می‌شود. این نقطه‌ی سکوت، جایی است که خستگی‌های پنهان جمع می‌شوند و بی‌صدا بر وجودت سایه می‌اندازند...
  109. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    گاهی آدم حس می‌کند انرژی‌اش از او جدا شده و به شکل شبحی نامرئی در اطرافش پرسه می‌زند. نگاهش می‌کند، اما نمی‌تواند دوباره آن را به خود بازگرداند. هر حرکت کوچک، مثل تلاش برای برداشتن وزنه‌ای نامرئی است؛ دست‌هایت سنگین، پاهایت کند، و قلبت بی‌صدا تلاش می‌کند تا ریتم خود را حفظ کند. این شبح انرژی فقط...
  110. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    فصل چهارم بیدار می‌شوی، اما نه با انرژی، نه با امید. چشم‌هایت باز می‌شوند، ولی دنیا هنوز تاریک است، نه به خاطر شب، بلکه به خاطر سنگینی درونت. این خستگی چیزی نیست که بتوان رویش دست گذاشت، چیزی نیست که دیده شود؛ یک فشار بی‌صداست، مثل وزش بادی زیرزمینی که تمام روز روی شانه‌هایت می‌وزد و تو فقط...
  111. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه لیست آثار فعال تالار رمان - برای راحتی خوانندگان

    ▪️ این تاپیک هر 10 روز یکبار بروزرسانی می‌شود▪️ 🔺بروزرسانی شد🔺 🔺بروزرسانی شد🔺 🔺بروزرسانی شد🔺 🔺بروزرسانی شد🔺 🔺بروزرسانی شد🔺 🔺بروزرسانی شد🔺
  112. ..LADY Dyva..

    در حال ویرایش دلنوشته «این مرگ است» | دیوا لیان

    اکنون که آخرین شعله درون قفس سینه خاموش شده است، جهان بر ما خم نمی‌شود، گریه نمی‌کند، حتی نگاه نمی‌کند. تنها خاک است که دهان گشوده و ما را می‌بلعد، همچون مادری که فرزندانش را بی‌نام و بی‌نشان می‌فشارد. هر آنچه بودیم به غباری بی‌سرگذشت بدل می‌شود، و نام‌هایمان در باد محو می‌گردند، چنان‌که گویی...
  113. ..LADY Dyva..

    مسابقه «هفتاد روز رمـان نـویسی گــروهـی همراه با جوایز نقدی»

    سلام روزتون بخیر تا اخر هفته(21 ام شهریور) مهلت برای به اتمام رسوندن رمانتون دارید توجه کنید درخواست تگ فرعی و جلد الزامی هست حداقل پارت برای به تایید اتمام رمان 40 پارت مستقل از پست اول و پست تایید میباشه مچکرم @یاسمن بهادری @حسام فیضی @هوروس @marym @دلارامـــ! @Tiam.R @HADIS.HPF @Melica
  114. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    کارای ترجمم امروز انجام ندادم عقب میفتم اگه به تایم مشخص شده نرسم چیMood
  115. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    او در حالی که گرد و غباری پشت سرش بلند می‌شد، حرف می‌زد، چون دین قبل از اینکه جمله‌اش تمام شود، موتور را روشن کرد و با سرعت رفت. جین پرسید: - حالا کجا می‌ریم؟ دین صریح جواب داد: - نمی‌دونم، فقط می‌دونم داریم همون راهی رو می‌ریم که هاف‌ها رفتن، و می‌خوام قبل از اینکه خیلی ازشون جلو بیفتن، ازشون...
  116. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    بارها و بارها همین سوال را تکرار کردند، ولی هر بار فاصله زمانی عبور ماشین را کمی طولانی‌تر می‌کردند، چون بعد از ظهر داشت به سرعت می‌گذشت. حالا به جاده‌هایی رسیده بودند که به سمت جنوب می‌رفتند. دین گفت: - بیایم این گاراژ آخر رو هم امتحان کنیم. و به سمت انباری کنار جاده که رویش تابلوی بزرگ «بنزین»...
  117. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    فصل یازدهم ماجراجویی جین بیش از دو ساعت بود که توماس دین و جین بیهوده با موتورسیکلت خود در وست پوینت می‌چرخیدند و تلاش می‌کردند سرنخی پیدا کنند که آن‌ها را دوباره در مسیر ماشین‌های خانواده هاف قرار دهد. آن‌ها جرأت نمی‌کردند از کسی که نزدیک کشتی بود زیاد سؤال بپرسند، زیرا می‌ترسیدند افرادی که...
  118. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه [درخواست] نشر آثار نویسندگان در صفحه اصلی سایت

    وقت بخیر با درخواست شما موافقت شد اثر شما پس از اتمام مراحل اجرایی بر روی سایت اصلی قرار خواهد گرفت باتشکر از اعتماد شما به مجموعه کافه نویسندگان
  119. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    احساس میکنم زندگی و فروم گردی یه درجه سخت تر شد برام😂 دلم میخواد زودتر برم خونه بخوابم چشام همش بزور باز نگه داشتم و از دیشب هیچی نخوردم درستی کاش یکی برام غذا بیاره😂
  120. ..LADY Dyva..

    اطلاعیه * معرفی اعضای تیم تگ *

    بسمه تعالی در این تاپیک معرفی و لیست تیم تگ رمان و تعیین سطح قرار می‌گیرد. ارشد بخش: @..LADY Dyva.. مدیریت تالار: @RED Qᴜᴇᴇɴ اعضای رسمی تیم تگ: @ماه تی تی @مینِرا @سارا مرتضوی @ملیکآ. @RED Qᴜᴇᴇɴ @ZeinabHdm @..LADY Dyva.. تاپیک بروزرسانی میشود باتشکر مدیریت دپارتمان کتاب
  121. ..LADY Dyva..

    تگ فرعی تگ فرعی| مجموعه‌ قصه‌های قاشق کوچولو

    جملات انسجام ندارن تیکه تیکه هی میرین خط بعدی تو دیالوگ از ویرگول زیاده استفاده کردید نیاز به مکث کوتاه برای یک دیالوگ بسیار کوتاه ۴ کلمه‌ای نیست تکرار مکرر حروف برای برای کلمه «آ» تا سه بار مجاز هستید تو مونولوگ ها تکرار مکرر حروف نداشته باشید اعداد بدون واو مثل یک تا پنج باید به حرف نوشته...
  122. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ اپیزود بچه‌های نسل ما | دیوا لیان

    اپیزود هفتم: خاطرات سوخته (نور لرزان شمع روی میز می‌افتد. چند دفتر و عکس کهنه پراکنده‌اند. صدای راوی آرام و شکسته شروع می‌شود.) می‌گویند زمان همه زخم‌ها را درمان می‌کند. اما من هرچه بیشتر به عقب نگاه می‌کنم، بیشتر می‌فهمم که این فقط یک دروغ آرام‌بخش بود. بعضی زخم‌ها نه تنها درمان نمی‌شوند،...
  123. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ اپیزود بچه‌های نسل ما | دیوا لیان

    اپیزود ششم: فردای نامعلوم (صدای تیک‌تاک ساعت در سکوت خانه شنیده می‌شود. نور کم‌جان چراغ روی میز افتاده. راوی آرام شروع به حرف زدن می‌کند.) فردا… کلمه‌ای که باید آرامش بیاورد، برای ما چیزی جز ترس نیست. هر بار که چشم‌هایم را می‌بندم، آینده مثل سایه‌ای بی‌چهره مقابلم می‌ایستد. هیچ قولی نمی‌دهد،...
  124. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان جایی که فرشتگان قدم می‌گذارند به ترجمه دیوا لیان

    هایدی در حالی که پرستاران اتاق عمل با عجله مگان را به داخل می‌بردند، خود را به دیوار تکیه داد. سر مگان آرام از گوشه‌ی اتاق ناپدید می‌شد که در گوش جوزی زمزمه کرد: - فکر می‌کنی خوب می‌شه؟ جوزی که پانزده سال سابقه پرستاری اورژانس داشت و برای هایدی هم مربی و هم دوست به شمار می‌رفت، دستکش‌هایش را...
  125. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان جایی که فرشتگان قدم می‌گذارند به ترجمه دیوا لیان

    لبه‌های اتاق تار شد و شین، در حالی که می‌خواست هر چه زودتر عقب بکشد و به خلوت خانه‌اش برگردد، پایش به زمین گیر کرد. با عجله از اتاق نشیمن رد شد و راه در خروجی را گرفت، صدای مادرش را شنید که پشت سرش داد زد: «کجا داری می‌ری؟» چشمانش کاملاً دوخته شده بود به ماشینش که توی حیاط پارک بود. وقتی توی...
  126. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان جایی که فرشتگان قدم می‌گذارند به ترجمه دیوا لیان

    لیسی با نیشخندی شیطنت‌آمیز گفت: - باشه جیمی، مشکلی نیست. به شرطی که تو خونه رو تمیز کنی و حواس‌ت به باغچه‌ها باشه! شین خندید. همیشه شوخی‌های خواهرها حالش را خوب می‌کرد. بعد رفت سمت آشپزخانه تا به مادرش سلام کند. میشل با دستمالی پیشانی‌اش را پاک می‌کرد و قاشقی پر از سس گوجه‌فرنگی تند به او تعارف...
  127. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان جایی که فرشتگان قدم می‌گذارند به ترجمه دیوا لیان

    تا آن لحظه، هیچ‌کدام از آن‌ها عشقی که والدینشان داشتند را پیدا نکرده بودند، اما مطمئن بودند که عشق جایی بیرون از خانه منتظرشان است. آن‌ها همیشه خانواده‌ای خیلی صمیمی بودند. رابرت کنزینگتون، بزرگ خانواده، مردی خودساخته با گونه‌های گلگون، موهای بور و بدنی قوی و عضلانی بود که کسب‌وکار نجاری خودش را...
  128. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان جایی که فرشتگان قدم می‌گذارند به ترجمه دیوا لیان

    فصل دوم چه فکری می‌کرد؟ مگر تا حالا با یک زن زیبا برخورد نکرده بود؟ یک چشمک، وقتی زنی داشت با صدای بلند گریه می‌کرد؟ به او چشمک زده بود! انگار می‌خواست همان لحظه لباس‌هایش را دربیاورد. چه احمقی بود. شین هنوز از برخوردش با هایدی گریفینِ زیبا عصبانی بود و هر بار که به آن مکالمه فکر می‌کرد، دلی...
  129. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان جایی که فرشتگان قدم می‌گذارند به ترجمه دیوا لیان

    *** هایدی با عجله به سمت در ورودی اداره پلیس دوید، همه وقارش را فراموش کرده بود. می‌دانست دیوانه به نظر می‌رسد؛ ریمل ضدآبش از گونه‌هایش سرازیر بود، موهایش مثل کلاه‌کاسکت به سرش چسبیده بود و آنقدر خیس بود که انگار تازه از استخر یا گودالی بیرون آمده باشد. وقتی زاخاری را کنار افسر پلیسی دید که پشتش...
  130. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    - نمی‌دونم… تنها چیزی که اینجا می‌دونن اینه که یه زوج با ماشین منو اینجا گذاشتن. گفتن درست بعد از اینکه یه ماشین به موتورسیکلت من زد، رد شدن. گفتن ماشین توقف نکرد. -‌ و خانم استرانگ؟ چیزی در موردش گفتن؟ -‌ حتی یه کلمه هم نه. مردم اینجا فکر می‌کردن من تنها سوار ماشین بودم. رئیس گفت: - خیلی خب،...
  131. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    - نمی‌دونم… جین ناپدید شده. فلک ناگهان منقبض شد. حالا مطمئن بود که ماجرا چیزی فراتر از یه تصادف ساده است. تعقیب و گریز با خانواده هاف، کار خطرناکی بود. ذهنش یاد K-19 افتاد؛ همان حادثه‌ای که تقریباً در خانه هاف‌ها به فاجعه ختم شد. حالا هم دو نفر از مامورناش، یکی معلول و یکی مرموزاً ناپدید، به این...
  132. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    چشمان فلک با دیدن عبارت «کار شگفت‌انگیز» در آگهی برق رضایت زد. همین کلمه را پیش‌تر از زبان هاف، به‌واسطه‌ی جین استرانگ شنیده بود. حالا مطمئن بود مسیر را درست آمده. دو نشانه داشت، «گذرنامه‌ها» و «کار شگفت‌انگیز». یک ردپا هیچ‌وقت کافی نبود، اما وقتی دو تا باشد، راهی روشن می‌شود. و اگر سومی هم پیدا...
  133. ..LADY Dyva..

    در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    با دقت دو آگهی را برید و کنار هم روی میزش گذاشت. رو به کارتر گفت: - فوراً برو پیش آقای اسپراگ، ناشر این روزنامه. ازش بخواه یه نسخه از هر روزنامه‌ای که تو شش ماه گذشته تبلیغاتی از این جور داشته، بهت بده. بفهم کدوم آژانس این آگهی‌ها رو منتشر می‌کنه. بهش بگو خودم می‌خوام بدونم. می‌فهمه... قبلاً با...
  134. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ اپیزود بچه‌های نسل ما | دیوا لیان

    اپیزود پنجم: بی ریشگی (خانه در سکوت است. صدای خفیف باد از پنجره می‌آید. راوی آرام شروع به گفتن می‌کند.) گاهی حس می‌کنم به جایی تعلق ندارم. نه به گذشته‌ای که همیشه پر از خاطره و ادعای سختی بود، و نه به آینده‌ای که مثل مه، گنگ و نامعلوم است. ما میان این دو ایستاده‌ایم، نه ریشه در خاک، نه پرواز...
  135. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ اپیزود بچه‌های نسل ما | دیوا لیان

    اپیزود چهارم: شکاف خاموش (نور زرد چراغ روی میز می‌افتد. سکوت خانه سنگین است. چند عکس قدیمی روی میز پخش شده. صدایی آرام و درونی شروع به حرف زدن می‌کند.) گاهی فاصله، در سکوت شکل می‌گیرد… نه دعوا، نه جدل… فقط سکوتی که میان ما و آن‌ها رشد کرد. نسل قبل… پدر و مادرها… همیشه فکر می‌کردند ما راه...
  136. ..LADY Dyva..

    اتمام یافته داستانک بقای آدا بلک جک | دیوا لیان

    در سال ۱۹۲۱ بنت به بیماری سل مبتلا شد. آدا پول کافی برای درمان نداشت. او پسرش را در یتیم‌خانه گذاشت و به خودش قول داد که پولی به دست بیاورد تا او را برگرداند. کمی بعد، بلک‌جک به گروهی پیوست که به سرپرستی کاوشگر شمالگان «ویلهیالمور استِفانسون» راهی ورانگل شدند. هدف استِفانسون این بود که آن...
  137. ..LADY Dyva..

    اتمام یافته داستانک بقای آدا بلک جک | دیوا لیان

    در سال ۱۹۲۱ آدا بلک‌جک به جزیره‌ی ورانگل در شمالگان سفر کرد. او هیچ تصوری نداشت که این سفر به نبردی میان مرگ و زندگی تبدیل خواهد شد. این زن ریزاندام را به‌عنوان خیاط برای این سفر پرخطر استخدام کرده بودند. همراهانش چهار مرد و یک گربه‌ی ماده به نام «ویک» بودند. بلک‌جک در سال ۱۸۹۸ در آلاسکا به دنیا...
  138. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    گاهی آخرین لحظه‌ی یک روز شبیه تصویری نیمه‌پاک‌شده روی تخته‌ی مدرسه است؛ خطوطی محو، نقطه‌هایی پراکنده، و هیچ معنای روشنی. روز به پایان می‌رسد، اما نه مثل کتابی که فصلش تمام شده باشد؛ بیشتر شبیه شعری نیمه‌کاره است که شاعرش قلم را زمین گذاشته و دیگر برنگشته. سایه‌ها روی دیوار بلند می‌شوند، انگار...
  139. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    پایان بعضی روزها شبیه راه‌رفتن روی طنابی باریک است. نه می‌توانی بگویی تمام شد و نه امیدی داری که فردا متفاوت باشد. فقط حس می‌کنی یک دور باطل دیگر بسته شد؛ حلقه‌ای تازه به زنجیری قدیمی اضافه شد. شب آرام آرام می‌رسد. چراغ‌ها خاموش می‌شوند، پنجره‌ها بسته می‌شوند، و شهر در سکوتی مصنوعی فرو می‌رود...
  140. ..LADY Dyva..

    در حال تایپ کتاب روتین‌های خاموش| دیوا لیان

    لحظه‌هایی در زندگی هست که هیچ ردی از خود به جا نمی‌گذارند. ثانیه‌هایی که میان آمدن و رفتن محو می‌شوند، مثل برفی که روی خاک داغ می‌نشیند و پیش از آنکه فرصت درک شود، ناپدید می‌گردد. همین ثانیه‌های گم‌شده‌اند که روزها را از درون تهی می‌کنند. گاهی به ساعت نگاه می‌کنم و می‌بینم نیم ساعت گذشته، اما...
  141. ..LADY Dyva..

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    داداشم کی از اتاق می‌ره بیرون کرانچی بخورم (s549)_
عقب
بالا پایین