به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد

که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
 
در خرابات مغان هوش مجویید ز ما
همه مستیم، درین میکده هشیار کجاست؟

بهتر آنست، هلالی، که نهان ماند راز
سر خود فاش مکن، محرم اسرار کجاست؟
 
تا به کی از عشق او جور و جفا خواهم کشید؟
ای رفیقان، سوخت دیگر جان غم پرورد من


گرچه دور از آستان دوست گشتم خاک راه
کاش! روزی باد در کویش رساند گرد من
 
دلا، تا می‌توان امروز فرصت را غنیمت دان
که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را
 
‍ اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که نامت را همیشه زیر ل*ب دارم
من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا

من از کجا غم باران و ناودان ز کجا
 
بالا