کی یاد من رفت از دلش
ای در دل و جان منزلش
هر لحظه معجونی کند
بهر دل بیمار من
‏نمی‌دانم کجایی یا که‌ای، آن‌قدر می‌دانم
که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما
 
من آزمودم مدتی بی‌تو ندارم لذتی
کی عمر را لذت بود بی‌ملح بی‌پایان تو
 
من آزمودم مدتی بی‌تو ندارم لذتی
کی عمر را لذت بود بی‌ملح بی‌پایان تو
و صفا کن دل که در این پرده‌سرای فنا
چون شمع می‌سوزیم و صد ملال نمی‌دانم
 
آن نفس که شد عاشق
اماره نخواهد شد
 
آن نفس که شد عاشق
اماره نخواهد شد

بزرگوار مشاعره با آخرین حرف شعر قبل هست نه هر شعری که شما انتخاب میکنی

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی
 


یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده
 


یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده
هر که گردد مبتلای درد هجر

از وصال دوست درمانش دهند

هر که بر ل*ب آمدش مینای صبر

کی نجات از بند هجرانش دهند
 


در آرزوی تو عمر بردم شب و روز
عمرم همه رفت و آرزوی تو نرفت




 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم؛
شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
عقب
بالا پایین