تا دل نشودعاشق دیوانه نمی گردد

تانگذرد از تن جان جانانه نمی گردد
 
دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت

جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت
 
می‌وزد از چمن نسیمِ بهشت

هان، بنوشید دَم به دَم مِیِ ناب
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
وه که مرگ از زندگی با ننگ به
جام زهرآگین همان بر سنگ به
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی

مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی
 
عقب
بالا پایین