یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیمتو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیمتو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟
جانم آن لحظه که غمگین تو باشم، شادستیک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
روز و شب در غم اینم که اگر من بی توترسم از رفتن توست ای شه ایمان تو مرو
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر
یکبار در جوابم جانم نوشتی و مننو بهار است در ان کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمت با و تو در گل باشی
دلخوش نشسته اممدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
من پر از هیچمدردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم