یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
ترسم روی از منزلم این بار گر خواهی روی
ترس مرا با رفتنت ایا از این دل میبری؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت


تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: RMwN
یاد رخسار تو را در دل نهان داریم ما در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما ?


ای نظرت ناظر ما ای چو خرد حاضر ما
لیک مرا زهره کجا تا به جهانم که تویی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: RMwN
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند
دعایم گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است شیرین است از ان ل*ب انچه فرمایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین