دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست
مُردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش
مُردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش
مشاعره | مشاعره با اشعار شاعران |
- نویسنده موضوع Ta.Motlagh
- تاریخ شروع
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست
گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر...
گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر...
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
دل حسرتِ دیدنِ تو دارد
خرسند نمی‌شود به پیغام!
خرسند نمی‌شود به پیغام!
من از بی مهری آن ماه مُردم، کی بود، یارب
که با من مهربان گردد مه نامهربان من
که با من مهربان گردد مه نامهربان من
نگاهت می‌كنم، خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد.
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد.
دل خون شد از امید و نشد یار یار من
ای وای! بر من و دل امیدوار من
ای وای! بر من و دل امیدوار من
نیست گوش اهل عالم، محرم اسرار عشق
زین سبب با خویشتن دیوانه می‌گوید سخن
زین سبب با خویشتن دیوانه می‌گوید سخن
نه رحم در دل یار و نه صبر در دل من
اجل کجاست؟ که بس مشکلست مشکل من
اجل کجاست؟ که بس مشکلست مشکل من
نمردنم ز فراقت ز سخت جانی نیست
امیدِ وصل در این ماجرا گلوگیر است
امیدِ وصل در این ماجرا گلوگیر است