در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
مشاعره | مشاعره با اشعار شاعران |
- نویسنده موضوع Ta.Motlagh
- تاریخ شروع
تا عهدِ تو دربستم، عهدِ همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
آنقدر خوشمزهست ، از قلبت نوشتن که
طعمِ تمام شعرهایم مثلِ شیرینیست
طعمِ تمام شعرهایم مثلِ شیرینیست
تا خارِ غمِ عشقت، آویخته در دامن
کوتهنظری باشد، رفتن به گلستانها
کوتهنظری باشد، رفتن به گلستانها
اے صبح چہ زیبا شدهاے مثل همیشہ
گویا کہ نگارم بہ رُخت چشم گشودہ
گویا کہ نگارم بہ رُخت چشم گشودہ
هزار جهد نودم که سر عشق بپوشم
نبود بر سرآتش میسرم که نجوشم
نبود بر سرآتش میسرم که نجوشم
مَرَنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت
چراغِ دیده نَمی داشت، دیر روشن شد!
چراغِ دیده نَمی داشت، دیر روشن شد!
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم ودر شرع نباشد گنهش
حافظ
بکشد زارم ودر شرع نباشد گنهش
حافظ
شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
باز آشوبگرِ خاطر شیدا شده ای...
باز آشوبگرِ خاطر شیدا شده ای...
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است