ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت
همه هیچند که سر بر همه افراخته‌ای
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او
 
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او
وحشت ما کم نگردد ز اجتماع دوستان
چون الف با هر چه پیوندیم، تنهاییم ما
 
وحشت ما کم نگردد ز اجتماع دوستان
چون الف با هر چه پیوندیم، تنهاییم ما
آری آغاز ، دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
 
آری آغاز ، دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
تو جوش عاقبت ما مزن که در صف محشر
کسی سوالی اگر کرد می‌دهیم جوابی
 
تو جوش عاقبت ما مزن که در صف محشر
کسی سوالی اگر کرد می‌دهیم جوابی
یا رب چه بودم و به کجا رفته‌ام که من
هر گه به یاد خویش رِسَم گریه می‌کنم
 
یا رب چه بودم و به کجا رفته‌ام که من
هر گه به یاد خویش رِسَم گریه می‌کنم
ما از آن یوسف به بویی قانعیم ای باد صبح
بوی پیراهن چو آوردی ز اندامش مگو
 
ما از آن یوسف به بویی قانعیم ای باد صبح
بوی پیراهن چو آوردی ز اندامش مگو
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل می‌شوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمی‌گنجد
چرا توقف کنم؟
 
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل می‌شوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمی‌گنجد
چرا توقف کنم؟
من چنان عاشق رویت که ز خود بی‌خبرم
تو چنان فتنه خویشی که ز ما بی‌خبری
 
عقب
بالا پایین